بیوگرافی سیسیل هاروی

[Arararagi]

نام :سيسيل هاروي
محل تولد : -
وابستگي هاي خانوادگي : روزا جونا فارل (همسر) ، سئودور هاروي (فرزند) ، كين هايويند (برادرخوانده) ، پادشاه بارون (پدر خوانده) ، سيسيليا (مادر) كلويا (پدر)
سلاح ها و سبك مبارزه : به عنوان يك شواليه ي تاريك قدرتمند ترين شمشير سيسيل "آورنده ي مرگ"است و به عنوان پالادين راگنوراك و آورنده ي نور
چهره و شخصيت :
به عنوان يك شواليه ي تاريك ، سيسيل زرهي سرتاپا سياه مي پوشد كه تمام بدن و صورتش را مي پوشاند ولي بعد از تبديل شدن به پالادين ، زرهي آّي و سفيد مي پوشد كه چهره اش را كاملا نمايان مي سازد . سيسيل موهاي سفيدي دارد كه بلندي آن تا سر شانه اش است و نيز چشم هايي آبي .
سيسيل شخصيتي قوي دارد كه موجب برانگيخته شدن احترام مردان زير دستش مي شود . هم چنين به علت پرورش يافتن توسط پادشاه بارون وي متواضع و خجالتي نيز هست . مهم ترين ويژگي اخلاقي سيسيل شجاعتش و پايداري اش بر اعتقاداتش است . وي همچنين نسبت به دوستانش وفادار و آسان گير است حتي اگر به او خيانت كنند.
داستان زندگي:
سيسيل فرزند يك ماه نشين به نام كلويا و يك زميني به نام سيسيليا است . پدر او پيش از تولدش كشته شد و مادرش نيز كمي بعد . او به همراه برادرش تودور فرار كرد ولي تئودور او را در نزديكي هاي بارون رها كرد و در نتيجه پادشاه بارون او را يافته و به فرزندخواندگي قبول كرد .
وقتي به سن رشد رسيد بنا به خواست پادشاه شواليه ي تاريك شد و در مدت كمي بهترين جنگجوي كشورشان شد و به سمت فرماندهي نيروي هوايي بارون "بالهاي قرمر" نايل شد.
پس از دزديدن كريستال آب و تقديم آن به پادشاه ، سيسيل شكايت مي كنه كه نبايد مردم بي گناه را گشت براي همين مامور مي شود تا موجودات احضار دره ي ميست را بكشد . در يكي از درگيري ها او و كين اژدهاي ميست را مي كشند و پس از رفتن به دهكده دختري را بر بالاي جنازه ي مادرش مي بينند و معلوم مي شود كه مادر دختر احضار كننده ي اژدها بوده كه پس از مرگ اژدهايش كشته شده است. پس از آن سيسيل همراه دختر زخمي به هوش مي آيد در حالي كه اثري از كين نبوده . شب مجبور مي شود با مردان پادشاه كه مي خواستند دخترك را بكشند مبارزه مي كند . سپس مي فهمد كه روزا كريض شده و همراه دخترك براي يافتن درمان راهي مي شود.
در راه با ادوارد پرنس پادشاهي دامسيان كه كريستال آتشش دزديده شده بود و ينگ كسي كه با گولبز مبارزه مي كرد آشنا مي شوند و پس از يافتن درمان باز مي گردند . ابتدا پادشاه نسبت به سيسيل بي اعتمادي نشان مي دهد اما ينگ او را قانع مي كند و سيسيل و دوستانش در دفاع از قلعه ي بارون در برابر حملات گولبز دفاع مي كنند .ولي كين در مبارزه با سيسيل از او مي برد و در لحظه اي كه قصد كشتن وي را مي كند ، گولبز روزا را مي دزدد و كين به ناچار كريستال را برداشته و مي گريزد.
در جريان نفوذ به قلعه ي تسخيرشده ي بارون از كشتي هوايي به همراه دوستانش به بيرون پرتاب مي شود و در ميسيديا مي فهمد كه براي مبارزه با گولبز بايد به پالادين تبديل شود . پس از بالا و پايين هاي بسيار ديگر سيسيل با گولبز رودررو مي شود . تلاه متئور را بر گولبز اجرا مي كند و سيسيل خود را براي ضربه ي آخر آماده مي كند ولي گولبز او را مي زند و هنگامي كه مي خواست سيسيل را بكشد به ياد مي آورد كه سيسيل برادر كوجكترش است بنابراين بدون كشتن سيسيل فرار مي كند.
پس از رفتن به زيرزمين براي يافتن آخرين كريستال گولبز به انها حمله مي كند و اژدهاي تاريك را به جانشان مي اندازد ولي ريديا نجاتشان مي دهد ولي گولبز در نهايت كريستال را مي دزدد.
در نهايت سيسيل و دوستانش به ماه مي روند تا جلوي گولبز را بگيرند و مي فهمند كه گولبز نيز تسخير شده و زمين در شرف نابودي است . به زمين برگشته و عامل نابودي زمين را از بين مي برند . گولبز ظاهر مي شود و لي فوزيا او را به حالت عادي برمي گرداند و معلوم مي شود كه گولبز همان تئودرور برادر سيسيل است كه بعدا به جنگ زموس مي رود.
پس از شكست زموس در ماه همه به زمين بر مي گردند و سيسيل با روزا ازدواج مي كند كه حاصل آن پسري است به نام سئودور.

[NoboraHaru]

جالب وبسیار عالی بود بسیار بسیار عالی بود.

[mavi]

باریکلا