خب این دومین داستان من تو سایته و اصلا هم طولانی نیست
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
اگه خوشتون اومد بهتون اجازه میدم بهم اعتبار بدین!!!
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ژانر داستان هم طنزه دیگهه.
شرمنده که خیلی کمه
خودمم میدونم خیلی مسخرس-_-
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تاپیک نظرات
https://www.animpark.net/thread-27340-post-1832575.html
***********************
- هی،تو باختی!
این صدای ناگهانی مرا ترساند و من سریع و با لرز برگشتم.
پشت سرم ،کاملیا، خواهرم بود.چشم های کاراملی اش می درخشیدند، دهانش به نیشخند بزرگی باز بود و به نظر خیلی خوش حال می آمد.
ناله کنان گفتم:
- "دست بردار کامی!این کارت که مرا می ترسانی اصلا هم بامزه نیست."
او جواب داد:
-"درسته." و یک دسته از موهای مشکی اش را کنار زد. "خیلی هم غصه دار است که تو را به این راحتی می شود ترساند!"
اسم من مایکل کلیفورد است و من حسابی ترسو هستم.
البته اگر تو هم یه خواهر بزرگ تر داشتی که تمام سعیش را می کرد که تو را بترساند،جیغ بلندی می کشیدی!
در اصل من اصلا هم ترسو نیستم،بلکه پسر بچه ای معمولی هستم که خواهری دیوانه دارد!
لغت "مردم آزار" را می شناسی؟اگر این کلمه را توی لغت نامه چک کنی عکس کاملیا را باید ببینی!
یک بار که شام ماکارونی داشتیم؛کاملیا سهمش را در تخت من ریخت.می توانید تصور کنید که وقتی آن رشته ها را حس کردم و فکر کردم مار هستند چه جیغی کشیدم؟!؟!؟
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
از کاملیا پرسیدم :
- " میشه بگی دقیقا توی چه چیزی باختم؟"
- " یادت نمیاد؟من دیروز مسخره ت کردم که تو خیلی ترسو هستی و تو گفتی که اینطور نیست. بعد هم تو گفتی شرط میبندی یه روز کامل رو بگذرونی بدون اینکه من بترسونمت ولی تو همین الان فقط با یه جمله کوچولو ترسیدی و باختی!"