زمان کنونی: 2024/06/01, 03:59 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/06/01, 03:59 PM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 4.8
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان برادران دریا«ساخت خودم»

نویسنده پیام
Merliya
کاربر حرفه‌ای



ارسال‌ها: 1,902
تاریخ عضویت: May 2016
اعتبار: 1636.0
ارسال: #23
RE: داستان برادران دریا«ساخت خودم»قسمت اول تا ...
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifقسمت بیست و دومتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gif
گلوریا:خوب...اممم...هر روحی که دلش بخواد دوباره زنده بشه باید جسد خودش رو پیدا کنه...چند روز پیش بانو هانا با چند تا روح به جزیره ی یو رفته بودند که...
چارلی:صبر کن ببینم،بانو هانا به جزیره ی یو رفته بود؟مگه میشه؟
گلوریا:وسط حرفم نپر ،معلومه که میشه،بانو های دریا برای هر جزیره یه حاکم انتخاب کردند و حاکم ها باید هر هفته به جزیره ی یو برن و گزارشات خودشون رو درمورد کارایی که کردن بدن.،.
بیلی:ااااااه چه مسخرهتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/32.gif
گلوریا:شما میخواین بفهمین من چرا میخوام به جزیره ی یو برم یانه؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/9.gif
فرانکی:معذرت میخوام،این دوتا بچه خیلی کنجکاون،شما ادامه بدین!
گلوریا:خیلی خوب...داشتم میگفتم...بانو هانا و چند تا از روح ها برای دیدار با بانوهای دریا به جزیره ی یو رفتن که...
بیلی:یه لحظه صبر کن ببینم،یعنی چی که برای هر جزیره یه حاکم انتخاب کرده؟یعنی اینکه ما با کلی دنگ و فنگ دیگه روبه رو میشیم؟
فرانکی:بیلی...
چارلی:نه فرانکی، صبر کن،بیلی راست میگه،اگه ما توی هر جزیره با این همه مشکل روبه رو بشیم،تا ده سال دیگه هم به اونجا نمیرسیم.
گلوریا:اصلا بیخیال اینا علاقه ای به گوش کردن داستان من ندارن.
فرانکی :نه خانم،من خیلی علاقه مندم بشنوم.لطفا برای من تعریف کنید.
همین طور که بیلی و چارلی در حال بحث کردن با هم بودند ،گلوریا دامه داد:تا اینکه یکی از روح ها قبر منو توی جزیره ی یو پیدا کرد و اومد بهم گفت،منم دنبال فرصت بودم و از اینکه دائم برای بانو هانا زحمت بکشم و هیچ دستمزدی بهم نده خسته شدم و تصمیم گرفتم که دوباره انسان بشم تا از این اسارت نجات پیدا کنم!
فرانکی:تا اینکه مارو پیدا کردی.
​گلوریا:کاملا درسته.
فرانکی:چه داستان عجیبی!
گلوریا:آره خیلی عجیبه.
ادامه دارد...تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gif
2016/08/28 06:57 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستان برادران دریا«ساخت خودم»قسمت اول تا ... - Merliya - 2016/08/28 06:57 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents [داستان] آدمانتِم dot. 4 1,581 2021/05/19 09:32 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان:در مرز مشترک آتیش پاره 7 2,190 2021/04/21 07:06 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
documents (داستان کوتاه) انتظار Ilyaa_JA 0 948 2021/04/17 04:29 PM
آخرین ارسال: Ilyaa_JA
One Piece-1 [داستان] جلگه‌ی بایر dot. 1 1,102 2021/03/10 12:12 AM
آخرین ارسال: dot.
  کلکسیون داستان های کوتاه دارسی ال.سی dot. 2 1,139 2021/01/24 11:31 PM
آخرین ارسال: dot.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان